تبدیل شدن به یک هنرمند موفق، بیتردید نیازمند ارائهی هنرِ خوب است. صرفنظر از اینکه مهارتهای ارتباطی شما تا چه اندازه خوب است یا با چه کسانی در ارتباط هستید، اثرهنری اگر نتواند در محیطی با استانداردهای بالا جایگاه خود را تثبیت کند، محکوم به شکست خواهد بود. این مرحله حیاتیترین و در عین حال پیچیدهترین بخش مسیر است که باید بهدرستی طی شود. اما پرسش اینجاست که چه کسی، و بر اساس چه معیارهایی، «هنرِ خوب» را تعیین میکند؟ این مقاله در پی آن است که به یکی از بحث برانگیزترین مسائل دنیای هنر بپردازد؛ بهویژه از چشم انداز هنرمندی که میکوشد از راه آفرینش هنری کسب درآمد کند : حقیقت مناقشهبرانگیزِ دروازهبانی (Gatekeeping) و ذهنیتگرایی (Subjectivity) در هنر.
از ضربالمثلِ «زیبایی در چشم بیننده است» گرفته تا داستانِ «لباس جدید پادشاه»، ماهیت ذهنی و سلیقهای هنر همواره زمینهسازِ بحثهای بسیاری بوده است؛ موضوعی که در فضای مجازی ، برای نمونه در بخش نظراتِ کانال یوتیوب، نیز بهروشنی دیده میشود. بدون شک، تجربهی ذهنیِ هنر—جایی که عینیتگراییِ کامل ممکن نیست—ریشهی اصلی تمام این بحثها است.
با این حال، در تعریفِ «هنر خوب» در جهان هنر معاصر، میان متخصصان نوعی اجماعِ نسبی وجود دارد. کارشناسان هنر—کسانی که هزاران اثر را بررسی و تحلیل کردهاند و از اینرو بهطور حرفهای در سطوح بالای دنیای هنر فعالیت دارند— گویی توانایی آن را دارند که آثار هنری را بهگونهای سازگار و ماندگارتر ارزیابی و ارزش گذاری کنند، و ذوق و زاویهی دیدی کموبیش مشابه داشته باشند.
کارشناس هنر یا دروازهبان؟
بسیاری اوقات از کارشناسان هنر با عنوان «دروازهبان» یاد میشود؛ عنوانی که در نگاه عموم، بار معنایی بسیار منفی دارد. برخی بر این باورند که این دروازهبانان — از گالریهای مطرح گرفته تا کیوریتورهای سرشناس — صرفاً با هدف کسب درآمدهای کلان، آثاری را بهعنوان «هنر خوب» معرفی میکنند و بدینترتیب، مخاطبان را ترغیب میکنند تا هزینهی زیادی را صرف خرید «هنر بد» کنند.
با این حال، واقعیت آن است که هنرِ خوب همیشه از بالا تعیین نمیشود.
تمام هنرمندانی که از نردبان موفقیت بالا رفتهاند، از نخستین پله آغاز کردهاند؛ همانگونه که مسیرِ دیدهشدن و ارزشگذاری آثارشان نیز چنین بودهاست. برخی مدیران گالریهای کوچک، جوهری ویژه در آثار آنان میبینند، و بسیاری از مجموعهداران خصوصی نیز همان ویژگی را تشخیص میدهند. این افراد، مردم عادیاند؛ کسانی که نه برای سود مالی، بلکه از عشق به هنر در این عرصه فعالیت میکنند. درواقع، مردم به هنرِ اصیل واکنش مثبت نشان میدهند، و نهادهای رسمی نیز در نهایت به واکنش مردم پاسخ میدهند.
هرگز نمیتوان قدرت مردم را نادیده گرفت؛ آنان نخستین و مهمترین «دروازهبانانِ» هنرِ خوباند و از همینرو، هنر را از انحصار طبقهای خاص بیرون آورده و به امری دموکراتیک و عمومی بدل میکنند.علاوه بر این، گرچه هرکس حق دارد نظر خود را داشته باشد، نمیتوان ادعا کرد که نظر یک شخص حقیقتی عینی است. بسیار پیش میآید که افراد، صرفنظر از میزان تجربه، تحصیلات، دانش یا افق فکریشان، برای دیدگاه کنونی خود در هنر بیش از حد ارزش قائل میشوند.
به هر حال، نظرِ یک منتقد هنری با تجربه، مجموعهدار یا مدیر گالری، بسیار ارزشمندتر از نگاهِ یک بینندهی تصادفی بوده و بیتردید به واقعیت نزدیکتر است. دیدگاهِ کسی که تنها شش ماه است نقاشی را بهعنوان سرگرمی تازهای آغاز کرده، در مقایسه با افرادی چون هانس اولریش اوبریست یا دیوید زوئرنر، از ظرافت و اعتبارِ کمتری برخوردار است. این واقعیتی است که — صرفنظر از میزان انتقادهایی که متوجه آن بوده — بارها و بارها در عمل به اثبات رسیده است، و من نیز کاملاً با آن همنظر هستم. بیشک، چنین دیدگاهی ممکن است برای بسیاری خوشایند نباشد؛ چرا که در حوزهی هنر، برخی هرگونه تخصص یا مرجعیت را بهکلی انکار میکنند. در حالی که در سایر عرصههای ذهنی یا سلیقهمحور، این مسئله چندان چالشبرانگیز نیست. در موسیقی، مُد، طراحی داخلی، طراحی گرافیک، معماری، سینما، تئاتر، ادبیات و جز آن، افکار عمومی معمولاً نظر متخصصان را میپذیرد و برای آن احترام قائل است؛ در هنر معاصر اما…

پرورش نگاه و سلیقهی هنری
پیش از آنکه بر درستی دیدگاه کنونی خود دربارهی یک اثر هنری پافشاری کنید و متخصصان را به اشتباه متهم کنید، بهتر است در نظر داشته باشید که دیدگاه امروزِ شما ممکن است در گذر زمان تغییر کند؛ همانگونه که سلیقهی هنری به تدریج رشد میکند. با دیدن آثار بیشتر و فرو رفتن در تاریخ هنر و پیچیدگیهای آن، طبیعی است که نگاهتان به هنر دگرگون شود و در پی آن، تجربه، عقیده و ارزشگذاریتان نیز تغییر کند. ذوق و سلیقهی هنری پیوسته در حال تحول و تکامل است. این واقعیتی است که بارها و بارها درمیان هنرمندان، مجموعه داران، و طرفداران هنر شاهد بودهایم.
شگفتآوراست که بسیاری از مردم پس از مدتی به هنرمندان تثبیتشده علاقهمند میشوند، حتی اگر زمانی آنان را متظاهر یا بیش از اندازه ستوده میپنداشتند. این تجربهی شخصی من نیز بودهاست: زمانی نسبت به آثار هنرمندانی بدبین بودم که امروز جزو محبوبترینهایم هستند. هرچه عمیقتر مینگریم، به جای تمرکز بر جلوههای ظاهری، بیشتر مجذوب ظرافتها، ارزشها و هماهنگی درونی اثر میشویم و از آن به وجد میآییم. در واقع از سطح فراتر میرویم. اما نه به این دلیل که چنین گفتهاند، بلکه به این خاطر که خود به درکی عمیقتر از چیستی هنر و مفهوم آن دست یافتهایم.
بنابراین، برای دستیابی به «نگاه هنری» دقیقتر، یا درکی عمیقتر درمورد اینکه هنر خوب چیست، باید نگاه و چارچوب ارزشگذاری خود را پرورش دهید. این فعالیت و فرایند برای متخصصان حوزه هنر، مانند منتقدان یا کیوریتورها ضروری است. برای هنرمندان نیز اهمیت دارد که بتوانند ارزش واقعی آثار و مسیر رشد خود را بسنجند. اگر تنها به منظور لذت و سرگرمی به خلق اثر هنری میپردازید، این موضوع درمورد شما چندان صدق نمیکند. اما اگر قصد دارید بهطور حرفهای در جهان هنر فعالیت کنید، این نخستین و ضروریترین گام شماست.
هنرِ دنیای هنر و گرایش هنری
داشتن یک چارچوب مرجع درست، نخستین پیش فرض برای شکل گیری یک شخصیت هنری موفق است. همانطور که در آغاز این مقاله اشاره کردم، تبدیل شدن به هنرمند موفق همواره نیازمند «هنر خوب” است؛ و حتی فراتر از آن، نیازمند به اصطلاح «هنر دنیای هنر» است. برای تبدیل شدن به یک هنرمند معاصر، باید هنر معاصر خلق کنید. و برای خلق هنر معاصر، باید هنر معاصر را درک کنید. بسیاری از هنرمندان در پی یافتن حرفهای در دنیای هنر معاصر هستند بی آنکه قادر باشند دست کم ده هنرمند معاصر را در زمینه ی تخصصی، رشته یا سبک هنری خود نام ببرند.
از اینرو، باردیگر بر اهمیت پرورش و تقویت سلیقهی شخصی، دانش و چارچوب مرجع خاص خود برای درک چیستی «هنر دنیای هنر» در درجه اول تاکید میکنم. اگر به این هنر علاقهمند باشید، قادر خواهید بود با چشم انداز و گرایش درست در آن پیشرفت کنید. و اگر آن را دوست نداشته باشید، دست کم میدانید در کجای این مسیر ایستادهاید. به این ترتیب، میتوانید از اتلاف وقت برای یافتن گالری و نمایشگاه برای آثاری که شانس چندانی برای موفقیت در دنیای هنر ندارند، جلوگیری کنید – کافی است طراحیهای فیگوراتیو آکادمیک، نقاشیهای منظره به سبک استادان قدیم، یا زیرشاخههای معمولِ نقاشی سرگرمیمحور مانند نقاشیهای پورینگ یا پاستیش و کپی برداری از آبسترههای گرهارد ریشتر را درنظر آورید.
و دقیقاٌ به همین دلیل است که گرایش و چارچوب مرجع شما اهمیت دارد. نخستین گام در هر مسیر، و نخستین پیش فرض برای رشد و پیشرفت در جهت درست، داشتن گرایش صحیح و آموختن از نمونههای صحیح است. بسیاری از مردم مایلاند آنچه را که در این لحظه میپسندند در شبکههای اجتماعی دنبال کنند؛ الگوریتم نیز با دریافتن این علاقهمندیِ لحظهای، محتوای مشابه بیشتری را به آنها پیشنهاد میدهد. در نتیجه، به جای بازدید از گالریها و موزههای بزرگ و مهم برای یادگیری از اساتید، در خانه مینشینیم و صفحات مجازی را میپیماییم. به این ترتیب، در دنیای امروز چنین به نظر میرسد که فعالیت هنرمند به آشفته بازار محتوای مشابه ختم میشود و شخص ناخواسته و ناآگاهانه به سمت هنر و گرایشی هدایت میشود که طبق الگوریتم اینستاگرام موفق عمل میکند، اما در دنیای واقعی الزاماً نه.

نکتهی روز: گرایش های خود را از فیلتر کارشناسان عبور دهید
بنابراین، اگر گرایش هنری ما با مقصد مورد نظرمان، به عنوان مثال نمایش در گالریهای معتبر و موفقیت در بالاترین سطوح دنیای هنر، همخوانی نداشته باشد، هرگز به هدف نخواهیم رسید. امروزه آثار هنری بیشماری، بهویژه در فضای مجازی، وجود دارد که باید از فیلتر کارشناسان و مراجع معتبر دنیای هنر عبور کند ، مراجعی مانند گالریهای شناخته شده، هنرمندان تثبیت شده، موزههای تراز اول و کیوریتورهای برجسته، و نه الگوریتمها. به این ترتیب، بهترین راه برای پرورش سلیقه و ذوق هنری سطح بالا و درک اینکه هنر شما چه ویژگیهایی باید داشته باشد، بررسی و تحلیل بسیاری اثر درجه یک است. درنتیجه، اگر هدف شما نمایش آثار در گالری است، باید خود را با دنیای هنر سطح بالا احاطه کنید، پیش از اینکه آن را درک کنید یا حتی به آن وارد شوید.
این گفتهها ممکن است مانند دروازهبانی یا توصیهای بحث برانگیز به نظر برسد، گویی قصد دارم شما را وادار کنم تا تبدیل به چیزی شوید که نیستید و یا از چیزی یاد بگیرید که علاقهای به آن ندارید. اما در حقیقت چنین نیست. اگر به آنچه میبینید علاقه ندارید، بهتر است مسیر حرفهای دیگری را دنبال کنید. همانطور که در مقالهی مسیرهای حرفهای برای هنرمندان به طور مفصل به آن پرداختهایم. اما اگر واقعاً میخواهید بیاموزید که بهترین هنرمند ممکن تبدیل شوید و به دنبال موفقیت در دنیای هنر هستید، از هنرمندانی بیاموزید که حقیقتاً دوستشان دارید، و درعین حال مورد تایید دنیای هنر نیز هستند، به عنوان مثال آثارشان توسط بهترین گالریهای دنیای امروز به نمایش درمیآید.
به عمل درآوردن نظریه
اکنون زمان آن رسیده است که از بزرگان بیاموزید. بهعنوان تمرین، بیست هنرمندی را انتخاب کنید که واقعاً دوستشان دارید، احساس میکنید آثارشان بازتابی از آن چیزی است که شما نیز در هنر خود میجویید، و آثارشان در یکی از گالریهای معتبر زیر به نمایش درآمده است.

از میان هنرمندانی که آثارشان به نمایش درآمده و از میان گزیدهای از هنرمندان تثبیتشده، آنهایی را که میپسندید برگزینید—بر اساس سلیقهی شخصی و گرایش طبیعی خود، اما با اطمینان از اینکه آنان الگوهای معتبر و معیارهای قابل اتکایی هستند. نام این هنرمندان را یادداشت کنید.
این فهرست، مجموعهای از نمونههای معتبری است که به شما نشان میدهد چگونه میتوان با بسیاری از جنبههای مشخص خلق و ارائهی اثر هنری مواجه شد. بیندیشید که این هنرمندان چگونه لبههای آثار خود را پرداخت میکنند؛ از چه قابهایی بهره میگیرند؛ چگونه آثارشان را نامگذاری میکنند؛ مفاهیم نمایشگاهی مشخص را چگونه تحقق میبخشند؛ چگونه دربارهی آثار خود سخن میگویند و مینویسند؛ و چگونه در عین حفظ تشخیصپذیری از طریق درونمایهها، تکنیکها، موتیفهای تکرارشونده و استراتژیهای ارائه، انسجام و یکپارچگی ایجاد میکنند؟
از این هنرمندان پیروی کنید. آثارشان را بررسی کنید. و همچنان که به نگاه شخصی و انگیزههای خلاقهی خود وفادارید، به یکی ازاین هنرمندان بدلشوید.
نویسنده: Julien Delagrange
تاریخ نخستین انتشار: می 2024
برگردان به فارسی: نازنین امیرعبدالهیان



2 Responses
دقیقا
من هم به عنوان نقاش و عکاس در سالهای تحصیلم در دانشگاه ،همواره آثار هنرمندان بسیاری را بررسی کرده و در مسیر بررسی آثار آنان تغییرات بسیاری در آثارم بوجود آمده است .
🙏🏻🙏🏻